تنهايي ام را با تو قسمت مي کنم سهم کمي نيست گسترده تر از عالم تنهايي من عالمي نيست

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

موضوع : | بازدید : 89

 

شهرت

 

خدايا شهرت, مني را که "مي خواهم باشم" قرباني مني که "مي خواهند باشم" نکند ..... خدايا مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان, اضطرابهاي بزرگ و غمهاي ارجمند و حيرت هاي عظيم را به روحم عطا کن..... خدايا لذت ها را به بندگان حقيرت بخش و دردهاي عزيز بر جانم ريز .... خدايا تو خود مي داني که انسان بودن و ماندن چقدر دشوار است, چه زجري مي کشد آنکه انسان است و از احساس سرشار

 

عشق

 

عشق تصوير خيالاتم بود اشک طوفاني چشمانم بود محو خورشيد نگاهش امشب دل من تشنه ي آوازش بود سايه اي نيست بخوابم آرام عطشم لحظه اي از ماتم بود شعر باران نخواندم هرگز نفسم همدم لبهايش بود

 

غرور

هيچ وقت به خودت مغرور نشو ....... برگ ها هميشه وفتي مي ريزن كه فكر مي كنن طلا شدن

 

فکر

اگر فكر مي كني كسي دوستت نداره .... اگه فكر مي كني زشت هستي .... اگه فكر مي كني همه از تو متنفرن .... خوب حق داري

 

وقتی

وقتي كه گريه كرديم گفتن بچه است.......... وقتي كه خنديديم گفتن ديونه است.................. وقتي كه جدي بوديم گفتن مغروره............ وقتي كه شوخي كرديم گفتن سنگين باش................ وقتي كه حرف زديم گفتن پر حرفه.............. وقتي كه ساكت شديم گفتن عاشقه................... حالا ام كه عاشقيم مي گن گناهه

 

 

الماس عشق

سلام اي آشناي غريب و اي باغ پر گل از همان لحضه که چشمانم تو را ديد و گوشهايم صداي عاشقانه ات را شنيدند مجذوب کلامت شدم و تمام عضايم گرمي و لطافت دستانت را از دور احساس کردند تو از کجايي ؟ که از بغض طوفاني چشمانت ! از باران هاي بي وقته ي روي گونه هايت ! زير چتر نگاهت و تنها در گنج تو مي توانم الماس عشق

 

امتحان

به من ميگفت: انقدر دوستت دارم که اگر بگويي بمير، ميميرم... باورم نمي شد... فقط يک امتحان ساده به او گفتم بمير...! سالهاست در تنهايي پژمرده ام... - کاش امتحانش نمي کردم

شیطان

در حوالي بساط شيطان ديروز شيطان را ديدم. در حوالي ميدان بساطش را پهن كرده بود؛ فريب ميفروخت. مردم دورش جمع شدهبودند،هياهو ميكردند و هول ميزدند و بيشتر ميخواستند. توي بساطش همه چيز بود: غرور، حرص،دروغ و خيانت،جاهطلبي و ... هر كس چيزي ميخريد و در ازايش چيزي ميداد. بعضيها تكهاي از قلبشان را ميدادند و بعضيپارهاي از روحشان را. بعضيها ايمانشان را ميدادند و بعضي آزادگيشان را شيطان ميخنديد و دهانش بوي گند جهنم ميداد

 

گل من

چقدر سخته توي چشماي کسي نگاه کني که تمام مهرت رو ازت دزديده و بجاش يه زخم هميشگي به قلب تو هديه داده . و تو بجاي اينکه لبريز از کينه و نفرت باشي ، حس کني که هنوز هم دوستش داري . چقدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به ديواري تکيه بدي که يه بار زير آوار غرورش همه ي وجودت له شده . چقدر سخته تو خيالت ساعتها باهاش حرف بزني اما وقتي ديديش هيچ چيز جز سلام نتوني بگي ... چقدر سخته گل آرزوتو ، توي باغ ديگه اي ببيني و هزار بار توي خودت بشکني و آروم زير لب بگي : گل من

 

دوست داشتن

دوست داشتن هميشه گـــفتن نيست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه اين درد مشترک من و توست که گاهي نمي توانيم در چشمهاي يکديگــر نگــــاه کنيم

 

درد

به روي برگ زندگي دو خط زرد مي کشم وچشم عاشق تو را که گريه کرد مي کشم تو رفتي و بدون تو کسي نگفت با خودش که من بدون چشم تو چقدر درد مي کشم

 

نفس

عشق را دوست دارم نه در قفس بوسه را دوست دارم نه در هوس تورادوست دارم تا آخرين نفس

 

هرگز

هرگز نمي گيرد كسي در قلب من جاي تو را هرگز نديدم بر لبي لبخند زيباي تو را خورشيد عشق تو هنوز سوزد مرا سر تا زپاي در كوي راه زندگي روشن كند راه مرا

 

 

شعری زیبا

در ميان من و تو فاصله هاست ... گاه مي انديشم ... مي تواني تو به لبخندي اين فاصله را برداري!... تو توانايي بخشش داري . دستهاي تو توانايي آن را دارد ... كه مرا زندگاني بخشد ... چشم هاي تو به من مي بخشد ... شور عشق و مستي ... و تو چون مصرع شعري زيبا ... سطر بر جسته اي از زندگي من هستي

 

آدما

آدما مثل يک کتاب ميمونند که تا وقتي تموم نشن براي ديگران جالبن پس سعي کن خودتو جلوي ديگران تندتند ورق نزني چون اگه تموم بشي مطمئن باش ميرن سره يه کتابه ديگه

 

من

من ان گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی ابی

ولی با منت و خاری پی شبنم نمی گردم

 

رهایی

نفرين نکني و اشک نريزي چون خودت بهتر ميداني که رهايي براي عاشقان مرگ است و اين مردن مي باشد که مرا از سوختن نجات مي دهد . دوست دارم پس از مرگم چشمانم را باز بگذاريد تا همه بدانند که من چشم انتظار بودم . دستانم را باز بگذاريد تا همه بدانند در انتظار آغوشي گرم بودم و خلاصه بر سر مزارم عکس معشوق را همراه با دو قطعه يخ بگذاريد تا با اولين طلوع آفتاب يخها آب شده و جاي معشوق بگريند

 

گل

آدم ها به هم گل مي دهند ، چون معناي حقيقي عشق در گل ها نهفته است . كسي كه بكوشد صاحب گلي شود ، پژمردن زيبايي اش را هم خواهد ديد . اما اگر به همين بسنده كند كه گلي را در دشتي بنگرد ، همواره با او خواهد ماند. چون آن گل با عصر هنگام ، با غروب خورشيد ، با بوي زمين خيس و با ابرهاي افق آميخته است

 

اشاره

وقتي با يک انگشت به سوي کسي اشاره مي کنيد و او را مورد انتقاد قرار مي دهيد , خوب نگاه

                     کنيد , چون سه انگشت ديگرتان به سمت خودتان است!!!.

 

دوستت دارم

آنکس که مي گفت دوستم دارد عاشقي نبود که به شوق من امده باشد رهگذري بود که روي

برگهاي خشک پاييزي راه مي رفت صداي خش خش برگها همان اوازي بود که من گمان مي کردم ميگويد: دوستت دارم

 

یادمان

یادمان باشد

اگر خاطرمان تنها شد

طلب عشق

هر بی سرو پا نکنیم

میخندم

من ازین پس به همه عشق جهان میخندم

به هوس بازی این بی خبران میخندم

هر که ارد سخن از عشقبه ان میخندم

خنده من از گریه غمگین تر است

کارم از گریه گذشته به ان میخندم

 

چی بگم

 

دل دلم اندازه ي اين ابرا گرفته عشق تو خنده از اين لبها گرفته چي بگم؟ هرچي بگم فايده نداره غم عالم توي قلبم جا گرفته من همين دو روز دنيا مهمونه توام عمر آدمي يه آه و يه دمه اگه صد سال ديگه هم عمر بکنم واسه ديدن روي تو کمه

 

 

عشق درغین

عشق دروغين کاش لحظه ي شکفتن عشق تو منو نمي برد عشقي که پر از دروغ بود همون جا تو نطفه مي مرد کاش حس عاشقونت براي من گل نميکرد دروغ بود اينکه ميگفتي من و يه پائيز زرد منو باش که قصه هاموبرات مو به مو ميگفتم مي خواستم غرق تو باشم تا که از نفس بيو فتم روي سنگ فرش نگاهم قدماتو مي شمردم تو رو فرياد ميکشيدم نمي ديدمت مي مردم حيف که تو لايق عشقم و لايق خوبي نبودي رنگ عشق آبيه درياست ، اما تو رنگ کبودي مي تونستي واسه دردام مرحمه يه بوسه باشي يا مثل غربت بارون با نگاهم آشنا شي با هزار هزار آرزو

در پي تو روزي که دلم در پي ات افتــــــاد آوار بلا بر سرش افتــــــــــــاد چون رنج به عشق تو پذيرفـــت ديـــوانه شد و از نفس افتـاد بعد از سپري گشتن ايـــــــــــام دل بار دگر تو يــــــــــــاد تو افتاد از هجر تو بي تاب و توان گشت عاشق شد و در دام تو افتاد

 

قانون

قانون زندگی

هر چی که قانون بود خوب نیست

هر چی خوب بود قانون هست

 

تنهایی

تنهايي ام را با تو قسمت مي کنم سهم کمي نيست گسترده تر از عالم تنهايي من عالمي نيست

 

لحظه

لذت زندگي ام شايد لحظه هاي شادمان کودکي است آنجا که عشق بوي بهار مي دهد خنکاي چمن و لمس عرياني پا با کمي طعم شبنم

 

اگر

اگر بهترين دوستم نيستي لا اقل بهترين دشمنم باش اگر غمخوارم نيستي لا اقل بزرگترين غمم باش.هر چه هستي بهترين باش چون بهترينها هميشه در ياد خواهند ماند پس در بدترين خاطره هايم بهترين باش

 

تا تو

تا تو نگاه مي كني كار من  خواستم كه شيدايت كنم مفتون چشمانت شدم درعشق رسوايت كنم پاي بند پيمانت شدم خواستم سخن ازدل بگم ازباراين مشكل بگم ديدم دل ميبري دين ميبري مومن بايمانت شدم گفتم مرحم نهم برزخم خويش سازش كنم بااخم خويش بيهوده بود تجويز من محتاج بدرمانت شدم خواستم پنهان كنم اين رازرااين سوزواين گدازرا غافل كه من انگشت نماي شهروسامانت شدم آه كردن است * اي به فداي نام تو,اين چه نگاه كردن است... براي كسي كه ميدونه من ديوونه يك نگاهشم

 

برچسب ها : ,

دخترم یسنا...
ما را در سایت دخترم یسنا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ssamanyasna بازدید : 66 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 11:33